هر شب روشن که ماه دلربا خندد به من
ای عجب در چهره مهتاب می بینم تویی
خواب نا آرام من آئینه تصویر تست
رو به هر سو می کنم
در خواب می بینم تویی
ایکه دور افتاده ای از ما
روح من نزدیک توست
چون پرنده در روز و شب
در خاطرم پر می زنی
هر زمان تنها شوم همراه مهتاب خیال
از افق بر در و بال دلم سر می زنی
روز ها چون بگذرم از مسیر آشنا
هر کجا پا میگذارم گویم که جای پای اوست
شب چو تنها می نشینم
با خیالت گرم راز
هر صدا آید بگوشم
گویم این آوای اوست
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب ...